مسلما با اين لحن حماسي بايد شعري در شاهنامه فردوسي باشد اما از زبان چهكسي؟ تهمورث در زماني كه ديوها را شكست ميداد اين را گفته است؟ فريدون زماني كه با ضحاك ميجنگيد؟ افراسياب زماني كه در حال لشگركشي بود؟ يا رستم وقتي كه ديو سپيد را كشت؟ اين شعر مناسب وقتي است كه يك پهلوان قوي ميخواهد براي دشمنانش رجز بخواند يا روحيه خودش را تقويت كند.
اما اين شعر از زبان هيچ پهلواني نيست. اين بيت قسمتي از نصيحتهاي بزرگمهر حكيم به خسروپرويز است؛ زماني كه ميخواست او را از تنبلي منع كند. لازم بود هميشه يك وزير دانا، شاهان و شاهزادگان را نصيحت كند وگرنه با شيوه زندگياي كه آنها از دوران كودكي داشتند و ديگر چيزي جز آن را نميشناختند، تنبلي اصليترين گزينه سبك زندگي بود. مردم عادي بايد كار ميكردند حتي كساني كه نيازمند نبودند هم بايد براي امور شخصي و عادي خودشان دست بهكار ميشدند، فقط افرادي كه ثروت فراوان و خدمتكاران كافي داشتند ميتوانستند زندگي خود را منحصر به خوردن و خوابيدن كنند. هر كاري درون و بيرون خانه بايد با دست انجام ميشد. ديگران از كشاورز تا صنعتگر نيازمند كار مشقتبار دائمي بودند و اصلا نميتوانستند به اين فكر كنند كه روزي را بدون تحرك بمانند.
از نخستين روزهايي كه وسايل مختلف صنعتي به كمك انسان آمدند و تراكتور زمين را شخم زد تا موقعي كه جاروبرقي آشغالهاي كف خانه را جمع كرد، كارهاي سخت هم كمتر شدند. به تدريج تعداد خدمتگزاران كمتر شد و هر كاري به يك دستگاه واگذار شد و اين بود كه بشر وقت بيشتري پيدا كرد و اين وقت را روي مبل مقابل تلويزيون صرف كرد.
اينطور كه در آگهيهاي تلويزيوني از ميراث ادبي براي تبليغات سپرده بانكي و كنسرو لوبيا و شامپوي ضدشوره استفاده ميكنيم شعر ز نيرو بود مرد را راستي... هم ممكن است چند وقت ديگر در تبليغات برق و باتري استفاده شود. الان خيلي از آگهيهاي تلويزيوني براي محصولاتي است كه باز هم كارهاي بيشتري انجام ميدهند و زحمتهاي ديگري از سر آدمها كم ميكنند. هر سال آمارهايي از كمشدن تحرك و بيشتر شدن اضافه وزن بين مردم ايران و جهان منتشر ميشود و پزشكان و متخصصان سلامت هشدار ميدهند كه اگر برنامه ثابت ورزش كردن نداشته باشيم از اين بيحركتي آسيبهاي جدياي ميبينيم.
ولي از خواب زدن و ورزش كردن انگيزه زيادي ميخواهد. هميشه هم بهانه براي فعاليت نكردن فراهم است. تابستانها گرماي رخوت بخشي دارد. زمستان شب طولاني است. پاييز هم كه آسمان گرفته است و مناسب براي كش دادن خواب و استراحت. بهار زيبايي كه در آن به سر ميبريم هم بيشتر از همه خوابآلودگي مخصوص خودش را دارد.
خسرو پرويز و ديگر پادشاهان مانند او تا زماني كه به نصايح خردمندان عمل ميكردند ميتوانستند كشور خود را حفظ كنند اما وقتي كه روز و شب را به گذراندن زندگي شيرين طي ميكردند سقوط سلسله آغاز ميشد، تا جايي كه پيش از مرگ، تاج و تخت خود را از دست ميدادند.
ز نيرو بود مرد را راستي... كه در برنامههاي صبحگاهي با ضرب زورخانه و صداي شيرخدا شنيدهايم، هنوز هم توصيه خوبي براي زندگي است.
نظر شما